انسداد زمان گاهی اوقات به عنوان جام مقدس بهره وری در نظر گرفته می شود، و من بحثی ندارم که برای برخی افراد کار می کند. با این حال، من آن را چندین بار امتحان کردم؛ یک بار هم برای من کار نکرد در اینجا دلیل آن است.
خلاصه عناوین
- استرس مداوم
- انعطاف پذیری صفر
- فشار بیش از حد
- به طور مداوم تقویم من را بررسی می کنم
- من احساس می کردم که در پروژه هایم پیشرفت کمتری داشته ام
- اجبار پر کردن هر ثانیه
انسداد زمان گاهی اوقات به عنوان جام مقدس بهره وری در نظر گرفته می شود، و من بحثی ندارم که برای برخی افراد کار می کند. با این حال، من آن را چندین بار امتحان کردم؛ یک بار هم برای من کار نکرد در اینجا دلیل آن است.
1 استرس مداوم
علیرغم اینکه یک بار در لینکدین به همه گفته بودم که باید روزهای خود را با زمان ببندند، خیلی زود متوجه شدم که این کار بیشتر به من آسیب می رساند تا مفید. یکی از بزرگترین مشکلات آن این بود که دائماً استرس داشتم.
از آنجایی که انعطاف نداشتم، مدام در انجام کارها احساس خستگی می کردم. علاوه بر این، وقتی در چیزی که کنترلی بر آن نداشتم به پایان بلوک زمانی خود نزدیکتر می شدم، از دیگران آزرده می شدم. به عنوان مثال، کلاس های بدنسازی من گاهی اوقات بیش از زمان تعیین شده است. این استرس دائمی حتی زمانی که من با فاصله بین وظایف مختلف ملایمتر بودم، وجود داشت.
2 انعطاف پذیری صفر
گاهی اوقات زندگی مانع می شود. مثلاً روزی را به یاد دارم که باید پاسپورتم را تمدید می کردم. قرار ملاقات در طول زمانی که آن را اختصاص دادم به خوبی پیش رفت و در بقیه روز ناامید بودم. اگر چند مورد را در لیست کارهایم فهرست کرده بودم، احتمالاً به سمت اهدافم پیشرفت بیشتری می کردم.
بنابراین، من فکر میکنم که ساختن یک فهرست کارآمد برای من بهتر از مسدود کردن زمان است. با فهرست کارهای روزانه، انعطاف پذیری بیشتری دارم و وقتی زندگی اتفاق می افتد، کمتر عصبانی می شوم.
صرف نظر از تکنیک بهره وری خود، باید عوامل خارجی را در نظر بگیرید. برای مثال، اتصال Wi-Fi شما ممکن است قطع شود، یا شاید مجبور باشید یکی از فرزندانتان را زودتر تحویل بگیرید. به نظر من مسدود کردن زمان بسیار سفت و سخت است.
3 فشار بیش از حد
فشار به خودی خود چیز بدی نیست و من عاشق داشتن مسئولیت هستم. با این حال، من همچنین دوست دارم روی کارها تمرکز کنم و تمام تلاشم را به آنها بدهم. وقتی زمان را مسدود می کردم، احساس می کردم دائماً در عجله هستم. به جای اینکه وارد حالت جریان شوم، روی وظایفی با انرژی ناامیدانه کار می کردم.
از آنجایی که به هیچ وظیفه ای توجه کامل نداشتم، کیفیت کارم به طور قابل توجهی بدتر بود. در نتیجه ناامیدتر شدم. در نهایت متوجه شدم که بهتر است یک ساعت و 10 دقیقه برای به پایان رساندن کاری وقت بگذاریم تا 50 دقیقه برای عجله کردن.
4 به طور مداوم تقویم من را چک می کنم
باید قبول کنم که اینجا باید مقصر باشم. من روزهایم را بسیار متفاوت از یکدیگر کردم و همین امر ادامه دادن به کاری را که باید انجام میدادم دشوارتر میکرد. با این وجود، بررسی مداوم تقویمم بیشتر از اینکه خوب باشد، بد بود.
از آنجایی که دائماً بین پنجرهها جابهجا میشدم، تمرکز روی هر چیزی برایم سختتر بود. علاوه بر این، از احساس غرق شدن متنفر بودم – می دانستم که هیچ زمانی برای جمع کردن قبل از کار بعدی ندارم.
باز هم، میتوانستم این مشکلات را با قرار دادن چند وقفه در تقویمم و داشتن روالهای منظمتر حل کنم. با این وجود، من این مسائل را با فهرستی از کارهایی که باید انجام دهیم، احساس نمیکنم.
5 احساس می کردم که در پروژه هایم پیشرفت کمتری داشته ام
تمام هدف مسدود کردن زمان، یا هر روش بهرهوری دیگر، پیشرفت به سمت اهدافی است که برای شما مهم هستند. بنابراین، میتوانید احساس ناامیدی من را در زمانی که مسدود کردن زمان باعث شد احساس کنم دائماً به یک دیوار آجری برخورد میکنم را تصور کنید.
از آنجا که من اغلب وظایف را در مدت زمان تعیین شده آنها به پایان نمی رساندم، مجبور شدم بعداً آنها را دوباره بررسی کنم. این منجر به یک عقب ماندگی بی پایان شد و من احساس می کردم ماه ها در همان مکان گیر کرده ام. به همین دلیل از من خواسته شد که جایگزین های مسدود کننده زمان را بررسی کنم.
اگر بر مسدود کردن زمان اصرار دارید، پیشنهاد میکنم هر چقدر که فکر میکنید انجام یک کار طول میکشد، آن را دو برابر کنید. علاوه بر این، باید مدتی را برای بازنگری ها و تاخیرهای احتمالی پروژه در نظر بگیرید.
6 اجبار برای پر کردن هر ثانیه
یکی دیگر از دلایلی که انسداد زمان برای من کارساز نبود این بود که فشار را برای پر کردن هر ثانیه از روزم احساس می کردم. هر زمان که یک 30 دقیقه اضافی یا بیشتر می دیدم، آن را با کار دیگری پر می کردم. در پایان مرحله انسداد زمان، کارهای بیهوده زیادی داشتم که حتی به اهدافم هم ربطی نداشتند. به عنوان مثال، من پروژه های جدیدی را شروع کردم که برایم مهم نبود.
باید به مغزتان زمان بدهید تا استراحت کند. این بدان معناست که بدانید چه زمانی زمان خروج از سیستم برای روز است و همچنین چند وقفه در طول روز داشته باشید تا بتوانید برای کار بعدی خود آماده شوید.
مسدود کردن زمان برای برخی افراد ابزار قدرتمندی است، اما هر بار که این کار را انجام دادهام، کار نکرده است. من روال های مختلف، اضافه کردن فاصله و غیره را امتحان کرده ام، و همیشه به یک نتیجه می رسم. من شما را از تلاش برای مسدود کردن زمان منع نمی کنم، اما بدانید که برای همه کار نمی کند.