نسلهای جدیدتر در تمام عمر خود با رسانههای اجتماعی بزرگ شدهاند، و من در حاشیه «بومی دیجیتال» بودن بودم. در حالی که من اکنون از رسانه های اجتماعی استفاده می کنم، خوشحالم که در سال های اولیه از آن اجتناب کردم. در اینجا دلیل آن است.
خلاصه عناوین
- من از خاطرات عالی با دوستانم بیرون لذت بردم
- من با اطلاعات ثابت بمباران نشدم
- من دوستانم را بر اساس نظرات آنها قضاوت نکردم (در حد منطق)
- من فقط زندگی ام را با محیط اطرافم مقایسه کردم
- تعیین مرزها با فناوری آسانتر بود
- من با افرادی که میشناختم درگیر اینترنت بیمعنا نشدم
- خاطرات دوران کودکی من در سراسر اینترنت برای همه دیده نشد
- من به رسانه های اجتماعی وابسته نیستم زیرا می دانم زندگی بدون آن چگونه است
- من می توانستم در مدرسه بهتر تمرکز کنم
نسلهای جدیدتر در تمام عمر خود با رسانههای اجتماعی بزرگ شدهاند، و من در حاشیه «بومی دیجیتال» بودن بودم. در حالی که من اکنون از رسانه های اجتماعی استفاده می کنم، خوشحالم که در سال های اولیه از آن اجتناب کردم. در اینجا دلیل آن است.
1 من از خاطرات عالی با دوستانم در خارج لذت بردم
من تقریباً هر روز بعد از مدرسه با برادرم فوتبال بازی میکردم و بعد از اینکه به منطقه دیگری نقل مکان کردیم، با چند دوست در پارک محلیمان همین کار را انجام میدادیم. ما هر روز در طول شبهای طولانی تابستان ساعتها بازی میکردیم، و حتی در زمستان، وقتی هوا تاریک بود بیرون بازی میکردیم.
از آنجایی که من در کشوری متفاوت از جایی که بزرگ شدم زندگی می کنم، اهمیت برقراری ارتباط مجازی با دوستان و خانواده از راه دور را درک می کنم. با این حال، انسان ها موجوداتی اجتماعی هستند و ملاقات در زندگی واقعی نیز حیاتی است. اگر رسانههای اجتماعی به اندازه امروز رایج بودند، فکر نمیکنم به این اندازه خاطرات مثبت دوران کودکی داشته باشم.
از قضا، پیر شدن ما را از بیرون رفتن بیشتر منع نمی کرد. در عوض، این تکنولوژی بود. همه ما کنسول های بازی گرفتیم و ترجیح دادیم به جای آن فیفا بازی کنیم. با خواهر و برادرها و پسرعموهای کوچکتر، می توانم ببینم که چقدر راحت است که به صورت دیجیتالی صحبت کنیم، اما بدون قصد ملاقات در زندگی واقعی.
2 من با اطلاعات ثابت بمباران نشدم
من قرار نیست اینجا بنشینم و بگویم که حجم اطلاعات موجود این روزها کاملاً چیز بدی است. من نیز یک ریاکار خواهم بود، زیرا از نوشتن محتوای آموزنده حرفه ای ایجاد کرده ام. با این حال، بمباران مداوم با اطلاعات جدید هنگامی که در رسانه های اجتماعی می روید می تواند خسته کننده باشد.
شما هرگز محتوایی را برای مصرف در رسانه های اجتماعی تمام نخواهید کرد. حتی اگر با همه حسابهایی که دنبال میکنید آشنا شده باشید، محتوای جدید توصیهشدهای دریافت میکنید تا شما را برای مدت طولانیتری در برنامه نگه دارد. به عنوان یک بزرگسال به اندازه کافی خسته کننده است، اما من حتی نمی توانم تصور کنم که در طول شکل گیری ترین سال های من چگونه بوده است.
این سرگیجه به همین دلیل است که بسیار مهم است که قبل از شروع در رسانه های اجتماعی به دقت فکر کنید. ای کاش وقتی در نهایت به آن ملحق شدم، فقط برای پلتفرم هایی ثبت نام می کردم که واقعاً فکر می کردم ارزش ارائه می دهند.
3 من دوستانم را بر اساس نظرات آنها قضاوت نکردم (در حد منطق)
وقتی میگویم «در حد عقل»، نمیخواهم با افرادی که واقعاً نفرتانگیز هستند معاشرت کنم. سپس دوباره، آنها دوستان من نخواهند بود.
با این وجود، این روزها یکی از بزرگترین نفرت های من در مورد رسانه های اجتماعی این است که چگونه مردم دیگران را به دلیل داشتن دیدگاه های سیاسی متفاوت قضاوت می کنند. من همچنین فکر می کنم که این برنامه ها انجام مکالمات منطقی را بسیار دشوار می کنند و متأسفانه معتقدم که این موضوع به زندگی واقعی نیز سرایت کرده است.
وقتی بزرگ میشوید، اغلب احساس میکنید تحت فشار قرار میگیرید. این طبیعت انسان است. از منظر تکاملی، تبعید شدن از قبیله برای اجداد ما خطرناک بوده است. از آنجایی که همه چیز در مقایسه با دوران جوانی من بسیار سیاسی شده است، می توانم تصور کنم که قضاوت کردن افراد در مدرسه – و منزوی کردن آنها – بر اساس دیدگاه آنها در مورد موضوعات مختلف آسان است.
من مطمئناً با همه چیزهایی که دوستانم گفتند موافق نبودم، اما هرگز آنها را به دلیل داشتن نظرات متفاوت قضاوت نکردم. مطمئناً، ما در مورد بهترین بازیکن فوتبال بحث کردیم – اما این وضعیت به سختی تهدید کننده دوستی بود و خیلی زود به روز خود ادامه دادیم. از آنجایی که میتوانستم انتقادی فکر کنم، نظرات خودم را نیز شکل دادم بدون اینکه تحت تأثیر شدیدی قرار بگیرم.
4 من فقط زندگی خود را با محیط اطرافم مقایسه کردم
هر بار که وارد شبکه های اجتماعی می شوید، در معرض تمام دنیا قرار می گیرید. ناگهان، پیشرفت خود را با کسی در آن سوی دنیا بدون هیچ زمینهای مقایسه میکنید.
من در بخش کاملاً “متوسط” لندن بزرگ شدم. حتی اگر کسی در منطقه محلی من جلوتر از من بود، من زمینه بیشتری داشتم. برای مثال، شاید کسی در یک ورزش بهتر از من بود، زیرا قبلاً 10 سال تمرین کرده بود. علاوه بر این، نکات برجسته زندگی آنها و بیشتر جنبه های منفی را دیدید.
من واقعاً با نسل های جوان تر و مقایسه می کنم. اگرچه من یک بزرگسال کاملاً بالغ هستم، هنوز در دام می افتم. سپاسگزارم که این مسائل را در طول سالهای شکلگیری خود تجربه نکردم، زمانی که اعتماد به نفسم کمتر بود، زیرا بسیار دشوار بود.
5 تعیین مرزها با فناوری آسانتر بود
اشتباه نکنید… مامانم همچنان به من گفت که ایکس باکسم را خاموش کنم چون مدت زیادی با فیفا بازی می کردم. اما در مقایسه با الان، تعیین حد و مرز با تکنولوژی بسیار ساده تر بود. گوشی من یکی از آن گوشی های قدیمی بود که در آن هیچ کاری جز پیامک، تماس و بازی مار نمی توانستید انجام دهید.
وقتی بیرون رفتم، دسترسی دائمی به هر برنامه نداشتم. و حتی زمانی که من در خانه بودم، فقط یک نفر می توانست در هر لحظه از اینترنت استفاده کند. به این فکر نمی کردم که شبانه روز چه چیزی در اینستاگرام یا اسنپ چت پست کنم.
بله، می دانم که از نظر فنی می توانید فقط برنامه ها را حذف کنید. اما این برنامه ها به اندازه کافی برای بزرگسالان اعتیاد آور هستند. آیا واقعا فکر می کنید که یک نوجوان از شر آنها خلاص می شود؟
6 من با افرادی که میشناختم درگیر اینترنت بیمعنا نشدم
من کاملاً با شما صادق خواهم بود: در طول مدتی که در این پلتفرم بودم در توییتر با بحثهای زیادی مواجه شدم. اما در حالی که کودک بودم، در آن مقطع از نظر سنی دیگر کودک نبودم. من همچنین با افرادی که در زندگی واقعی می شناختم مشاجره نداشتم، که می دانستم بی معنی است.
من قطعاً می توانم در جوانی جذابیت گفتن چیزهایی را به کسی پشت پرده ببینم. تا حدودی بدون خطر به نظر می رسد، و این اختلافات تقریباً هرگز به چیزی دور از اینترنت تبدیل نمی شوند. بنابراین، تمام کاری که به طور موثر انجام می دهید این است که انرژی خود را تلف کرده و سلامت روان خود را از بین ببرید.
7 خاطرات دوران کودکی من در سراسر اینترنت برای همه دیده نشد
بهعنوان یک کاربر سنگین رسانههای اجتماعی در اوایل دهه بیستم، مطمئناً بیش از حد آنلاین به اشتراک گذاشتم. اما در این مرحله، من قبلاً سطحی از آگاهی را داشتم که چه چیزی خیلی دور است. وقتی نوجوان هستید، اغلب بیخیالتر میشوید و به احتمال زیاد هر کاری را که انجام میدهید به اشتراک میگذارید.
داشتن درجه ای از حریم خصوصی خوب بود، زیرا وقتی من و دوستانم با هم آشنا شدیم، معنادارتر بود. علاوه بر این، این بدان معنا بود که هر کسی که علاقه مند به پیوستن به ما باشد، فقط می تواند در زندگی واقعی باشد و نه اینکه به صورت نایب از طریق یک صفحه نمایش زندگی کند.
شاید مهمتر از آن، خوشحالم که والدینم در مورد من پستی آنلاین ندادند. محافظت از فرزندانتان هنگام ارسال پست در رسانه های اجتماعی حیاتی است، اما فراتر از خطرات ایمنی، نمی خواستم دیگران از تمام جزئیات من مطلع شوند.
8 من به رسانه های اجتماعی وابسته نیستم زیرا می دانم زندگی بدون آن چگونه است
من می دانم که «iPad kid» به یک میم آنلاین تبدیل شده است، اما برای من واقعاً نگران کننده است که چه تعداد از افراد جوان به نظر می رسد کاملاً به صفحه نمایش خود وابسته هستند. و در حالی که در اوایل دهه بیستم به طور قطع به رسانه های اجتماعی معتاد بودم، این عادت را به راحتی ترک کردم زیرا می دانم که زندگی بدون رسانه های اجتماعی وجود دارد.
یادم میآید که بیدار شدن و چک نکردن اعلانهایم در ابتدا چگونه بود. علاوه بر این، من می دانم که نشستن در قطار و خوشحال بودن فقط با خیره شدن به بیرون از پنجره یا خواندن یک کتاب چگونه است. از آنجایی که من تأثیرات منفی رسانه های اجتماعی را درک می کنم، نمی توانم ویدیوهای کوتاه را نیز تماشا کنم.
وقتی جوان هستید، فکر می کنم خیلی مهم است که گهگاه خسته شوید. این به مغز شما استراحت می دهد و همچنین می توانید خلاقانه تر فکر کنید. عدم حضور مداوم در رسانه های اجتماعی همچنین می تواند به شما کمک کند که همیشه نیاز به رضایت فوری را احساس نکنید.
9 من می توانستم در مدرسه بهتر تمرکز کنم
از آنجایی که هیچ برنامه رسانههای اجتماعی روی تلفنم نداشتم، تمرکز کردن در کلاس بسیار آسانتر بود. ما همچنین اگر گوشیهایمان را بیرون بیاوریم، مصادره میکنیم، که انگیزه دیگری برای انجام ندادن این کار بود. علاوه بر این، می توانستم با حواس پرتی کمتری روی تکالیفم تمرکز کنم.
چون میتوانستم بهتر تمرکز کنم، احساس میکردم در طول درسهایم اطلاعات بیشتری جذب میکنم. در مقایسه، زمانی که به دانشگاه رفتم و دائماً به توییتر و فیس بوک دسترسی داشتم، حواسم پرت شد. استفاده از مسدودکنندهها یکی از راههای افزایش بهرهوری من در طول کلاس بود، اما عدم دسترسی – مانند من در مدرسه – بسیار مؤثرتر بود.
در حالی که من به عنوان یک بزرگسال از این برنامهها بهرههای زیادی بردهام، خوشحالم که در دوران بزرگ شدن آنقدر گسترده نبودند. سلامت روانی من بدون شک آسیب میدید، و احتمالاً حتی امروز هم برای تعیین حد و مرزهای فناوری تلاش میکردم. مبارزات نسل های جوان شایسته همدردی است و ما باید برای کمک به آنها در ایجاد روابط سالم با این برنامه ها تلاش کنیم.