در تلاشهایم برای اثبات خودم به عنوان یک گیمر واقعی، از مشکلات آسان در بازیها دوری میکردم تا بتوانم تواناییهایم را امتحان کنم. اما امروزه، من بی شرمانه حالت آسان را در صورت امکان انتخاب می کنم – و این دلایل است.
خلاصه عناوین
- من زمان محدودی برای بازی دارم
- این به من امکان می دهد از داستان بیشتر لذت ببرم
- من هنگام انتخاب ساختمان ها آزادی بیشتری دارم
در تلاشهایم برای اثبات خودم به عنوان یک گیمر واقعی، از مشکلات آسان در بازیها دوری میکردم تا بتوانم تواناییهایم را امتحان کنم. اما امروزه، من بی شرمانه حالت آسان را در صورت امکان انتخاب می کنم – و این دلایل است.
1 من زمان محدودی برای بازی دارم
با افزایش سن، اغلب زمان کمتری برای بازی دارید، به همین دلیل است که عادت های بازی شما ممکن است در طول دهه ها تغییر کند. بین کار، کارها و وظایف؛ من وقت زیادی برای بازی کردن ندارم. من معمولاً در روز دو تا سه ساعت لیز می خوریم، بسته به احساسم. و حتی گاهی اوقات، من در واقع یک بازی را برای بررسی انجام می دهم و نه به این دلیل که به طور معمولی بازی می کنم.
با این زمان محدود، میخواهم مطمئن شوم که تجربهام خستهکننده یا وقتگیر نیست. در حالی که 150 ساعت طول کشید تا از دروازه Baldur’s Gate 3 در داستان سخت عبور کنم، دوستم زمانی که Tactician را انتخاب کرد، زمان بسیار بیشتری را صرف دعوا کرد.
RPG سبک بازی مورد علاقه من است، بنابراین من اغلب صدها ساعت در بازی غرق می شوم. بازی در حالت آسان به من کمک میکند تا با زمان محدودم، بازی را سریعتر انجام دهم. زمانی که Dragon Age: Inquisition را در آمادهسازی برای انتشار دنباله بازی مجدداً بازی کردم، این کار را بهخصوص مفید دیدم.
2 به من امکان می دهد از داستان بیشتر لذت ببرم
دلیلی وجود دارد که سختی آسان در بازیهای RPG اغلب حالت داستانی نامیده میشود – یک سختی آسانتر، تمرکز کمتری بر روی مبارزه دارد و به شما امکان میدهد بیشتر روی داستان تمرکز کنید.
به عنوان مثال، در God of War: Ragnarok، زمانی که فقط در حال کاوش و تلاش برای تکمیل کوئستها بودم، تحت تأثیر رویاروییهای جنگی قرار گرفتم. اما به محض اینکه به سختی ساده تر تغییر کردم، توانستم با خوشحالی بدون همان استرس در اطراف سطح سلامتم و اینکه آیا یک برخورد تصادفی باعث عقب نشینی من می شود کاوش کنم.
در همین حال، در بازیای مانند Divinity: Original Sin 2، میتوانم بدون نگرانی از چالشبرانگیز بودن برخوردها، از ضربات داستان اصلی عبور کنم. بازی دارای یک سیستم جنگی غنی و آتش دوستانه است، اما حالت داستانی به من اجازه می دهد تا از این سیستم ها قدردانی کنم بدون اینکه نبرد به تمرکز اصلی سفر من تبدیل شود.
من از انجام بازی های Soulslike به دلیل سختی آنها اجتناب کرده ام. در حالی که مطمئن هستم در کنار هم قرار دادن افسانه ها و مواجهه با دشمنان جالب، اوقات خوبی را سپری می کنم، سطح دشواری در نهایت مرا از روایت بیرون می کشد و من را ناامید می کند.
3 هنگام انتخاب سازه ها آزادی بیشتری دارم
من از اینکه مجبور باشم برای تکمیل یک بازی به ساختهای خاصی بچسبم متنفرم. من دوست دارم تواناییهایم را بر اساس سبک بازی خودم انتخاب کنم، نه بر اساس این که احتمال موفقیتم را دارد یا نه.
به جای صرف سن و سال در برگه شخصیت و تصمیم گیری در مورد اینکه کدام توانایی بیشترین آسیب را به من می رساند، می توانم توانایی هایی را انتخاب کنم که برایم جالب است. همچنین وقتی نوبت به ترکیب حزب من میرسد، آزادی بیشتری به من میدهد – در حالی که تعادل مهم است، کمی بال زدن به آن فقط کمی مانع من میشود.
حالتهای آسان آزادی که به من میدهند، همراه با توانایی درک داستان و در عین حال شکست کمتر در مبارزه، به من این امکان را میدهد که از یک بازی لذت ببرم بدون اینکه در سیستمهای مبارزه و گیمپلی دشوار غرق شوم. در حالی که من از اینکه برخی از گیمرها از یک چالش لذت می برند قدردانی می کنم، اما هر زمان که بتوانم با بی شرمی حالت آسان را انتخاب می کنم.