تعیین هدف کلیدی برای بازده ماندن است، اما فهرست کارهای روزانه اغلب من را تحت تأثیر قرار می دهد، به خصوص زمانی که زندگی با توپ های منحنی مواجه می شود. تغییر به اهداف ماهانه باعث انعطاف پذیری، وضوح و کاهش استرس می شود. اینجاست که چرا تمرکز روی اهداف ماهانه برای من تغییر دهنده بازی بوده است.
خلاصه عناوین
- انعطاف پذیری و سازگاری
- تمرکز و وضوح
- کاهش فشار و فرسودگی شغلی
- تشویق برنامه ریزی بلند مدت
- ارزیابی و تأمل معنادار
تعیین هدف کلیدی برای بازده ماندن است، اما فهرست کارهای روزانه اغلب من را تحت تأثیر قرار می دهد، به خصوص زمانی که زندگی با توپ های منحنی مواجه می شود. تغییر به اهداف ماهانه باعث انعطاف پذیری، وضوح و کاهش استرس می شود. اینجاست که چرا تمرکز روی اهداف ماهانه برای من تغییر دهنده بازی بوده است.
1
انعطاف پذیری و سازگاری
یکی از بزرگترین دلایلی که لیستهای روزانه هرگز برای من کار نمیکنند، عدم انعطافپذیری آنها است. زندگی غیرقابل پیشبینی است، به خصوص با بچههایی که در ترکیب قرار میگیرند، بنابراین چسبیدن به سختی فهرست کارهای روزانه باعث میشود وقتی حتی کوچکترین برنامهها باید تغییر کنند، احساس ناامیدی در من ایجاد میکند.
من باید X، Y یا Z را انجام میدادم، و اگر ناگهان نیاز به انجام V نیز داشتم، کجا زمان را پیدا میکردم؟
عوض کردن اهداف ماهانه به جای آن، فضایی را برای من باقی گذاشت تا در همان لحظه بدون اینکه احساس کنم شکست خوردهام، خودم را تطبیق دهم. برای مثال، اگر یکی از بچهها مریض شد و من مجبور بودم تمام روز را به مراقبت از آنها بپردازم یا یک جلسه در آخرین لحظه برنامهام را قطع کرد، میتوانم به سادگی تمرکزم را روی کارهای دیگر معطوف کنم یا از جایی که بعداً متوقف کردم ادامه دهم. ماه
برای این پروژه، تصمیم گرفتم از برنامه رایگان Notion استفاده کنم، که اساساً به من امکان می دهد پروژه ها یا کارهایی را که می خواهم انجام دهم پست کنم و محدوده تاریخ را برای کل ماه تنظیم می کنم. چیزهایی که من فعالانه روی آنها کار می کردم می توانند برجسته شوند، و وقتی چیزی را تمام کردم فقط باید کلیک می کردم تا تکمیل شود.
این سازگاری به این معنی بود که من دائماً برای “برداشتن” تلاش نمی کردم. در عوض، میتوانم بهطور مؤثر اولویتبندی کنم و حرکت را حفظ کنم، زیرا میدانم هنوز برای رسیدن به اهدافم زمان دارم.
2
تمرکز و وضوح
یکی دیگر از زمینههایی که در آن اهداف ماهانه پیشرفت چشمگیری داشت، توانایی من در تمرکز بود. ممکن است به نظر برسد که داشتن یک لیست روزانه این کار را آسانتر میکند، و آن را به تکههای کوچک تقسیم میکند، اما برای من، کمتر احساس مسیر روشنی داشتم و در عوض مجموعهای از لیستهای طولانی و دائماً در حال تغییر را داشتم. اهداف ماهانه مرا تشویق کردند که بزرگ فکر کنم و روی آنچه واقعا مهم است تمرکز کنم.
به عنوان مثال، به جای نگرانی در مورد کنار گذاشتن ده کار کوچک هر روز، روی اهداف گستردهتری مانند “نوشتن پنج پست وبلاگ در این ماه” یا “تکمیل یک پروژه بهبود خانه” تمرکز کردم. این بازه زمانی طولانیتر به من کمک کرد تا روی اهداف بزرگتر متمرکز بمانم و نادیده گرفتن حواسپرتیها و اولویتبندی موثر زمانم را آسانتر کند.
3
کاهش فشار و فرسودگی شغلی
کارهای روزانه حداقل برای من مانند یک تردمیل بی پایان به نظر می رسید. من خوش شانس بودم اگر یک روز را با تمام شدن همه چیز پشت سر بگذارم، و رها کردن موارد انجام نشده منبع گناه می شد. این فشار را هر روز جمع کنید، و من به سرعت احساس کردم که دارم خسته شده ام. اهداف ماهانه با ارائه یک چشم انداز وسیع تر، این فشار را از بین می برند – لازم نیست هر حرکت خود را کوتاه بیاورید، بلکه به تصویر بزرگ نگاه کنید.
وقتی روی چیزی که میخواهم در طول یک ماه انجام دهم تمرکز کردم، احساس نمیکردم که روزانه با ساعت مسابقه میدهم. اهداف ماهانه به من اجازه می دهند در صورت لزوم بدون اینکه احساس کنم عقب مانده ام استراحت کنم.
4
تشویق برنامه ریزی بلند مدت
اهداف ماهانه به طور طبیعی تفکر استراتژیک بیشتری را تشویق می کند. به جای واکنش به خواسته های فوری، توانستم برای آینده برنامه ریزی کنم و اقداماتم را با اهداف شخصی و حرفه ای بزرگتر هماهنگ کنم.
به عنوان مثال، اگر میخواهم مهارتهای نوشتاری خود را بهبود بخشم، یک هدف ماهانه مانند “یک دوره نویسندگی و ارسال سه مقاله” به من کمک میکند تا آن هدف را به مراحل قابل مدیریت تقسیم کنم. میتوانستم هر زمان که وقت داشتم، این سه مقاله را انجام دهم و دوره نوشتن را در طول ماه پخش کنم، و آن را در جایی که منطقی بود تطبیق دهم.
این رویکرد تضمین میکند که من همیشه به سمت رشد معنادار حرکت میکنم، نه صرفاً انجام وظایف.
5
ارزیابی و تأمل معنادار
در پایان هر ماه، زمانی را به بررسی پیشرفت خود اختصاص می دهم و این تمرین به سادگی برای من متحول کننده بوده است. بر خلاف فهرست کارهای روزانه، که، همانطور که قبلاً اشاره کردم، می تواند مانند یک تاری فعالیت احساس شود، اهداف ماهانه تصویر واضح تری از آنچه به دست آورده ام و جایی که می توانم پیشرفت کنم به من می دهد. در واقع کمتر معطل می شدم و بیشتر روی اهدافم کار می کردم.
اگر هدفی تعیین کنم و کاملاً به آن نرسم، میتوانم آنچه را که مرا عقب انداخته ارزیابی کنم و برنامهام را برای ماه آینده تنظیم کنم. این فرآیند بازتاب، خودآگاهی من را تقویت می کند و به من کمک می کند تا استراتژی کلی خود را برای موفقیت بیشتر اصلاح کنم.
بنابراین، اگر لیست کارهای روزانه باعث می شود شما احساس خستگی کنید، چرا در عوض اهداف ماهانه را امتحان نکنید؟ ممکن است متوجه شوید که تغییر از کارهای روزانه به اهداف ماهانه به نحوه رویکرد شما به بهره وری کمک می کند و سیستم انعطاف پذیرتری ایجاد می کند که استرس شما را کاهش می دهد و برنامه ریزی بلندمدت را ترویج می کند. تا زمانی که آنچه را که برای شما کار می کند پیدا کنید، در نهایت این تنها چیزی است که اهمیت دارد.